جاودانگی


«نه خورشیدم
که شب را تا کنامی در ته عالم
بتارانم

ستاره نیستم
چون خنجری در سینهء ظلمت

نه حتی سوسوی کورِ چراغی در نگاه رهگذاران
تا که راه و چاه بنمایم.

شرارم من،
شراری خُرد؛
فروبسته لب اما،
رازدار شعله های عالم افروزم.

و در پای اجاق مردمان،
روزی هزاران بار میمیرم.»

برگرفته از کتاب «آوازهای خاکستر» دکتر محمدرضا طاهریان

زنان ایران علیه جنگ

«من زنم
زن سرزمینی که نام کوچه ها و خیابانهایش نام شهیدان است.‏
زن سرزمینی که مردانش سالم و تنومند رفتند، قطعه قطعه و غرقه در خون بازگشتند.‏
سالم و تندرست رفتند، بی پا و بی سر برگشتند...‏
استوار و با صلابت رفتند، مجروح و شیمیائی برگشتند...‏
»

این بخشی از یک مقاله در روزنامهء اینترنتی «میهن» شمارهء ۶۱ است. بقیهء مطلب رو میتونین اینجا  بخونید.

پنجاه هزار نفر همنفس



از مسابقهء دوی ۱۰ کیلومتر Sun Run برمیگردم. این سال پنجمی هست که شرکت میکنم و خیلی عالیه.  امسال هم قریب پنجاه هزار نفر شرکت کرده بودند. بخشی از درآمد حاصل از این مسابقه به خیریه داده میشه و امسال تخمین زده شده که حدود چهل و هفت هزار دلار کانادایی بابت خیریه جمع آوری بشه.  در این مسابقه مردم از هر سنی (۲ سال تا ۹۸ سال و یا بالاتر!) و از هر نوع آمادگی بدنی (دوندهء حرفه ای تا کسانی که با عصا راه میروند)‌ شرکت میکنند. در طول مسیر گروههای موزیک مختلفی به نواختن و خواندن آواز میپردازند و آب و خوراکی به دوندگان تعارف میکنند. گفته میشه که این مسابقه دومین بزرگترین مسابقهء دوی قارهء‌ آمریکای شمالیست. انرژیی که بودن در میان این جمعیت به آدم میده بینظیره! تصور کنید٬ پنجاه هزار نفر آدم از هر سن و جنسیت و نژاد و ملیّت و مذهب و مرامی، همه همنفس و همراه...