جاودانگی


«نه خورشیدم
که شب را تا کنامی در ته عالم
بتارانم

ستاره نیستم
چون خنجری در سینهء ظلمت

نه حتی سوسوی کورِ چراغی در نگاه رهگذاران
تا که راه و چاه بنمایم.

شرارم من،
شراری خُرد؛
فروبسته لب اما،
رازدار شعله های عالم افروزم.

و در پای اجاق مردمان،
روزی هزاران بار میمیرم.»

برگرفته از کتاب «آوازهای خاکستر» دکتر محمدرضا طاهریان
نظرات 6 + ارسال نظر
آبی دوشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 08:19 ب.ظ http://blue.blogsky.com

سلام سوسکی جان.واقعا شعر قشنگی است.دنیای امروز دنیای شراره هاست.دیگر هیچ خورشید و ستاره ای نمانده.و«نه حتی سوسوی کورِ چراغی در نگاه رهگذاران»

مامان عسلی سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 12:35 ق.ظ http://aliyya.persianblog.com

سلام ؛ خیلی غمگین بود ..... دلم گرفت ..... ولی این جوری ها که أبی هم میگه نیست ها!!

هاله سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 02:44 ق.ظ http://haleh.blogsky.com

سلام خاله سوسکه !!! من تصمیم گرفتم که نگاهم رو عوض کنم ..... این تفاوت رو میشه تو دو تا وبلاگم ببینی....انقدر تند تصمیم گرفتم که دیگه جای تامل نموند !
http://haleh56.persianblog.com

یک پنجره سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 07:56 ق.ظ http://yekpanjere2.persianblog.com

though I have wept and fasted/wept and prayed/I am no prophet and here's no great matter(T.S.Eliot)i

سوگل سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 01:37 ب.ظ http://sogol.blogsky.com

مرسی به خاطر لینک
اگه لطف کنید و به من هم یاد بدید که چطور لینک بذارم ممنون میشم

آبنوس سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 04:19 ب.ظ http://abnuss.blogspot.com

به به خوشمان آمد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد