من از رو نمیرم!

من با پررویی هر چی یادداشت که blogsky خدا نیامرز از دیروز پَر داده بود،‌ دوباره پست کردم!

اونوقتا

تهران - میدان چیذر - حدود ۱۵ سال پیش:

مرد رهگذر:  «جووووووووووون!‌ بخورمت!»
سوسکی با عصبانیت: «‌گُ.. زیادی نخور!!!»

رها...



«حافظ از جور تو جاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند توام آزادم»

حافظ