این هفته تلویزیون مطلبی داشت در مورد Poly Amory یا همان دلسپردگی به بیش از یک نفر به طور همزمان. بحث این بود که این مساله میتونه کاملا طبیعی باشه و همه بالقوه این تمایل را در مقطع یا مقاطعی از زندگی دارند و یا خواهند داشت. این فرضیه میگفت که دلیل برای اثبات وجود این تمایل در بشر بطور فطری٬ مساله حسادت است. محققی میگفت: «ما به رقیب حسادت میکنیم یا از احتمال رقیب داشتن میترسیم چون میدانیم که همه بطور ذاتی به Poly Amory گرایش داریم.»...
نظر شما در این مورد چیه؟
سلام خاله سوسکه حانم
فکر می کنم بحث حالبی رو مطرح کردی. راحع بهش تو وبلاگ می نویسم که بحه ها بیان نظر بدن.
اما نظر خودم. به نظر من مرز یک رابطه آنحا می گذره که موحب آزار دیگری نشه. هر رابطه ای که درش صداقت و احترام به یکدیگر رعایت بشه و مسئله برای طرفین مطرح و حل شده باشه من درش ایرادی نمی بینم. مسئله اینه که در این شکل رابطه معمولا افراد آزار می بینند و من آن را نمی تونم صحیح ببینم.
سلام خاله سوسکه از لطف شما ممنونم واقعا وقتی میبینم هنوز یه هفته نیست وبلاگ نویسی رو شروع کردم و این همه پیغامهای خوب خوب دارم حسرت میخورم که چرا زودتر از این وبلاگ نویسی رو شروع نکردم! بازم متشکرم!!!
در ضمن در مورد هنر هم باید بگم راستشو بخوای ما هنری نداریم بی هنر بی هنر! اما اگر سوالی داشتی و من بلد بودم مطمئن باش دریغ نمیکنم...
وای چقدر این تصویر خاله سوسکه هیجان انگیزه! ببخشید هول شدم چون این یکی از دوست داشتنی ترین شخصیتهای داستانی من است! به خانه ام خوش آمدی. این سوال هم... از حد سواد من خارج است، یعنی از نظر من یک چیزی است شبیه اینکه آخر کهکشانها کجاست.
به نظر من چیزی که واقعا حقیقت داره اصالت عشقه و نه اصالت معشوق.کسی که به این حرف اعتقاد داره به بحث دلسپردگی به بیش از یک نفر به شکل حالتی از این نظریه نگاه میکنه.البته خود این عشقی که اینجا بهش اصالت داده میشه کاملا قابل بحثه وباید ویژگیهاش شناخته بشه.(هر چند که این بحث لزوما به معنی بی اصالتی معشوق نیست).دست آخر هم اینکه اخلاق هم توی این بحث جایگاه ویژه خودشه داره.
سوسکی جونم نمیشه !!! بازم نشد
سلام سوسکی جان. اول از لینکت ممنون. چرا نخوام عزیز؟ باعث خوشحالی است. منم میلینکم :)
در مورد سوالت باید بگم انسان اینقدر دلش ظرفیت داره که چندین نفر را دوست داشته باشه. بسته به انسان داره. دوست داشتن افراد مختلف درجه های مختلف داره که هیچکدوم جای دیگری را تنگ نمیکنه. حسادت هم از کمبود اعتماد به نفس میاد. دوست داشتن مادر و همسر درجات مختلفی داره مثلا و هیچ ربطی هم به هم نداره اما بعضی ها نمیفهن و حتی به این هم حسودی میکنن. باید به دیگران حق داد دیگران را هم دوست داشته باشند!
ساسان جان
تمرکز این مطالب اون برنامهء تلویزیونی بیشتر دلسپردگی رمانتیکه به بیش از یک شخص بود. صد البته عشق به خانواده جایگاه خودشو داره... آیا بشر (اگه با خودش روراست باشه!) واقعا به «چند همسری» یا در مرحلهء پیشین آن «چند دلدادگی» بطور ذاتی گرایش داره؟
سلام سوسکی خانوم! وبلاگت قشنگه و خوب مینویسی. خوشحال میشم به من هم سری بزنی :)
سلام
خیلی بحث جالبیه. ولی خوب نتیجه گیری نشده :(
سلام.از لینکی که به من دادی ممنون.خیلی هم خوشحال شدم.من هم به زودی به یکسری از بچه ها تو وبلاگم لینک میدم.با اجازه آدرس وبلاگ شما هم هست.
در مورد زندگی در خارج نظر جالبی داده بودی. ممنون. این موضوعی که مطرح کردی هم می تونه خیلی دنباله دار باشه. بد نیست اگه ادامه اش بدی.
انسان ها بطور مطلق کامل نیستند. زمانی که در یک رابطه, کمبود حس بشه, ریسک برای دلسپردن به شخص دیگری وجود داره! آگاهی از این ریسک هست که واهمه بوجود میاره و ترس از رقیب و در نتیجه حسادت.
آبنوس جان
ممنون از قدم گلت به سوسکنامه. منهم در اینمورد باهات همراهم ولی آیا عشق به شخص قبلی هنوز پس از کمبود در رابطه باقی میماند؟ شاید نه! شاید دیگر فقط «احتیاج» است که رابطه را نگه میدارد و نه «عشق»... سوال من اینه که آیا آقایون هم همینطور فکر میکنند؟ آیا وجود Poly Amory در مردان هم به دلیل لزوما یک کمبود در رابطه است؟ آیا واقعا عشق همزمان به بیش از یک میسر است؟
بسیار هم مایع خوشحالیم است که با وبلاگت آشنا شدم. من بیشتر ترجیح میدم از کلمه «عادت» استفاده کنم تا احتیاج, چرا که احتیاج در داخل ایران بیشتر میتونه عامل ادامه یک همزیستی یا زناشوئی باشه تا در خارج.
عشق را من در یک رابطه جاودانی نمی دونم .تنها در آغاز هر آشنائی بوجود میاد و با گذشت زمان کم کم در پس پرده ی زندگی پنهان میشه, خواسته یا ناخواسته!
دلسپردن به شخص دیگر لازمه اش از نبود عشق نیست, مجموعه کمبودهائی است که در زندگی حس میشه. به استثنای هوسبازها که زندگی را از زاویه دیگری میبیند!
سوسکی جون سلام وبلاگ خوبی داری تبریک
در مورد سوالت از اونجایی که آدما نامحدودند نمیشه برای دلسپردگی اونا حدی در نظر گرفت و نمیشه در مورد اونا احساس مالکیت داشت آدما فقط میتونن به هم وصل باشن و میشه تعداد این اتصالات در آن واحد زیاد باشه هر کدوم هم نوعش فرق داشته باشه یا حتا ولی حسادت دلیل موجهی نیست
همیشه توی این رابطه ها کسی که محبوبش رو با بقیه هم میبینه بیشترین ضربه رو نمیخوره بلکه کسی که بطور همزمان با افراد زیادی رابطه عاشقانه داره ضربه میخوره. به هر حال بعد از مدتی این آدم نمیتونه کنار یه نفر قرار و آرامش بگیره و ....
مثل کسی که همزمان سه نوع غذا رو با هم داره و یهو دلش از هر سه تا میزنه و هیچی دیگه نمیخواد
به نظرم ممکنه درست باشه اما نه در مورد همه
ما ادم هاابعاد زیاد و متفاوتی در وجودمون هست که باید ارضا بشه.یا به عبارتی خودمون رو باهاشون کامل کنیم.این مستلزم کاوش در دنیاهای نزدیک به اندیشه هامونه.یکی از چیزایی که باعث میشه این پدیده خودش رو نشون بده همینه.
این نظر شخصیه من هست و چیزیه که در زندگی خودم مصداق داره.